به نام خدا
مدتی قبل امین اطلاع داده بود که نزد شخصی رفته واو در امور عجایب است واز او خواسته تا قربانی کند واین حرفها ومن گفتم توجه نکند وگفتم خودم نزد او میروم؛صبح مرا از خواب بیدارکرد وگفت وقت گرفتم برویم وبا او رفتم وبا این دید که مثل دیگرافراد مشابه توجهی نکنم؛جوانی بود که کلیاتی را گفت وچندان توجهی نکردم وبعد خودش اصرار داشت تا کاری کند بلکه من توجه کنم وسطل آبی آورد وقدری خاک ونمک وچاقو وشمع واین کارها وخودم آن را آب کردم وادعیه واورادی خواند واصرار داشت بگوید امین وکلا" مرا برایم دعا خوانده اند واز این قبیل؛نهایتا در همان سطل آب-بدون آن که کسی باشد ووقفهای درکار باشد-۷-۸ قطعه قفل وچاقو و اوراد که در یکی نام امین هم بود دیدم وگفت سعی میکند سحرهارا باطل کند والخ؛درمورد من هم خودش کلیاتی وتلفنی یکی از دوستانش جزییاتی گفت؛جالب بود برایم-در میان تبریکهایی که امروز برای من فرستادند درویش هم به همزمانی آن با تولدشان اشاره کرد که خبر نداشتم وتبریک گفتم وبرایشان سلامت ودل آرامیوموفقیت آرزو میکنم-نزد ابوذر رفتم برای سلمانی وجالب بود گفت همین الان درحال صحبت درمورد شما بودم که وارد مغازه شدید ومتعجب شد ومنهم؛کسی چندین ماه است پول اورا نداده که به یکی از دوستان گفتم اگر مصلحت بود تذکردهد-وکیل محترم اطلاع داد که درخصوص یک پرونده کیفری قرار منع تعقیب صادرشده که ایشان شاکی بوده وقبلا گفته بودم میبایست برای اعتراض لایحه را آماده کند وهمچنین شنیدم حال جسمیمادر منشی شان خوب نیست؛برای سلامتشان دعا میکنم-حدود یک سال برای خطوط رایتل که مشابه آن را داشتم پیگیری مرتب کرده بودم تا بالاخره پس از نامه وکیل به مدیرعامل رایتل وطی تماس تلفنی با ایشان اطلاع داده بودند از ساعت۱۱ روز۲۶ آبان تاساعت۱۱ روز۲۸ آبان در مزایده گذاشته میشوند وامروز آخرین روز بود وبه یکی از منسوبینم اطلاع داده بودم مرتب چک کند مبادا کسی بیشتر از ما پول پیشنهاد کند وآنهارا بخرد؛حوالی ساعت ۱۱ عکسهای سایت را برایم فرستاده ومنهم درگیر کارها ولی متاسفانه متوجه به اهمیت قضیه ویک سال تلاش مکرر من نکرده که شاید من درگیرم ومگرمیشود بی توجه باشم؟وکسی با ۵۰ هزارتومان بیشتر آنهارا خریده است!!!وتنها یک خط مشابه را ما برنده شدیم آنهم لابد چون گران قیمت تر بود؛نمیدانم اصلا از این بی توجهی وبی تدبیری اطرافیان خودم درمواردی که قابل جبران نیست چه بگویم؟دیروز مدیریت هیجانی وذوق زدگی کسی اعصابم را بهم ریخت وامروز این داستان؛خیر استانشاالله--حاج حسین آمد اورا بعد مدتها دیدم وخوشحال شدم؛عرق بوقناق برای کنترل دیابت داشتم دادم وخوشحال شد-یک نامهای از جانب امین برای مدیرعامل رایتل فاکس شد تا درصورت امکان مساعدتی با افزایش قیمتی پیشنهاد بکند برای خطوطی که با سهل انگاری خودمان از دست دادیم؛گرچه بعید است بشود کاری کرد؛شاید خریدار از این فروشندگان خط باشد وروزی به خودمان زنگ بزند--مادر خانم نوروزی فوت کرد؛متاثرشدم وتسلیت گفتم-شکوهمند درخصوص رفتن امین وتوجه کردن به این کارها توصیه ودعوا کرد با من وگِله هم-پرونده شکایت سرقت گوشی امید با صدورکیفرخواست به دادگاه ارسال شده؛امید است رسیدگی دقیق شود-آرین موسوی از پیگیری کار توقیف ماشین خودش گفت وتشکرکرد-اشرفی گفت دوستش نامه اجراییه برای برگشت به کار آورده؛خوشحال بود-شب با دوستان مشترکی جداگانه صحبت کردم واحوال پرسی.-هندوانههای کوچک وتلخ که درپست گم شده بود بالاخره رسید واستفاده کردم وتشکرکردم-برای بیمه عمر که الزامیبود علت دیابت وبیماری اعلام شود اطلاع کتبی فرستادم؛گرچه نیازی به بهره مندی بیمهای نبود اما میبایست اطلاع میدادم تا درسوابق درج گردد.
بازدید : 480
جمعه 29 آبان 1399 زمان : 14:37