به نام خدا
اوایل صبح وکیل دوست حسن اطلاع داد که رفته دیوان وشعبه نظرشان منتهی به رای شده والبته با حضور مستشاردیگری -زیرا رییس شعبه نظرش تایید نبوده-واعاده دادرسی موکلش رد شد؛گویا شاکی هم علاوه براعلام گذشت رسمیمراجعاتی برای عدول از آن وپیگیری سلب حیات محکوم داشته که موجب تعجب من شد؛امیدوارم دراین فصل سخت تا اجرای حکم خدای بزرگ فرجی برای این جوان کند؛پیگیر کارحسن هم بوده وخوشبختانه پروندههای او ادغام شد وامیدوارم برای او هم فرجی حاصل شود-عباس فراهانی تماس گرفت وبسیار ناراحت بود وگفت با وکیلم صحبت کن که چه میشود؟گفتم نیازی نیست خودت درسامانه هم میتوانی چک کنی وچک کردیم به شعبهای از دیوان رفته که کمتر از آن پذیرش اعاده دادرسی شنیده میشود؛ان شاالله برای او هم فرجی شود؛داغ فرزند دیده بسیار ناراحت وبی تحمل تراست ومنهم نگرانشم-نیرومندی حالم را پرسید تشکرکردم-یکی از دوستان درخصوص پروندهای که شکایت کرده مشورت کرد-دکترحسین درخصوص تفاهم نسبی با شرکایش وهمچنین درخواست ترک تعقیب موقت پرونده اش گفت وبیماری خودش ودخترش و همچنین خوابی از مسعود برادرم دیده بود؛متاثرشدم-مدتها میخواستم برای آرمان گوشی بخرم وعصری-با قرض گرفتن- توانستم آن را برایش بخرم؛بارها وبارها تشکرکرد؛خوشحالی اش بسیار خوشحالم کرد-خانم مالی هم آمد وسری زد؛خوشحال شدیم-مدیر آرمان برای ثبت نام آرمان تلفنی گفت و فعلا برای هزینههایش مانده بودم؛قدری شهریه را پرداخت کردم تا بعد-شب شام میهمان دکتر بانکی بودم وازاین مرد بزرگ بسیار آموخته بودم ومدتها اصرارداشت خدمت ایشان برسم ومجال نمیشد تا رفتم؛آرمان هم خوشحال شد از دیدن این استاد بزرگ که تا الان هم بهترین کارخودش را معلمی-درحقیقت استادی-میداند واز فعالیتهایش گفت؛خرسندم کرد.در راه بازگشت؛جوانی کنار خیابان تابلوهای زیبایی میفروخت؛خریدم.
بازدید : 333
سه شنبه 12 خرداد 1399 زمان : 2:37