loading...

پیچیده اما ساده مثل بارون

روز نوشت و خاطرات شخصی

بازدید : 478
يکشنبه 29 شهريور 1399 زمان : 16:36


به نام خدا
سام اطلاع داد که خوشبختانه مشکل سلب امتیاز یکی از دوسیم کارتش که شکایت به تنظیم مقررات کرده بود حل شده وامیدوارم آن خط دیگرهم حل شود؛گِله هم از بی توجهی دایی اش برای کارخودش کردم ودیگرنمیدانم چه باید کرد؟-امروز هم قراربود دیدن یکی از عزیزان بروم که تا صبح بیداربودم وخواب ماندم-گرچه قبلش گفته بودم خداکند خوابم نبرد وپیش بینی کرده بودم-ولی بهرحال برنامه ایشان هم نمیشد بهم بخورد وبعد هم ناراحت شده وخلاصه سعادت یارنشد تا خدمت ایشان برسم؛دقت که میکنم هرگاه ایشان تشریف می‌آورد شاید ناشی از استرس وشتاب درکارها ویاهرمورد دیگری اتفاقاتی اینگونه-که مدیریت هیجانی هم چاشنی آن میشود-صورت می‌گیرد؛خیر است‌‌ان‌شاالله-دیشب امین برای سرویس‌های دوره‌‌‌ای ماشین تذکرداده بود؛عصر موقع خروج از منزل مواجه با ترکیدگی طایر ماشین شدم که بعدا طایرها کلا عوض شد وبه تعمیرگاه هم بردم وسرویس‌های کامل انجام شد وخلاصه تعویض اقلامی‌وسرویس‌ها-علاوه بر وقت زیادی که گرفت وناچارا ماشین را به امین سپرده ورفتم-هزینه‌‌‌ای سنگین را نیز برمن تحمیل کرد؛تازه یک سرویس جلوبندی هم مانده که باید انجام شود وضروری هم هست،بنظرم آمد گرچه من به سرویس‌ها درزمان خود اهمیت می‌دهم اما به عمق خودرو بی توجه بودم وباید توصیه به سایر افراد خانواده وعزیزان هم بکنم-در آخرین روز خرید اقلام دانش آموزی خانم را فرستادم برای خریدهایش اقدام کند که تخفیف مناسبی هم میداد-با یکی از دوستان برای حل وفصل وپیگیری کار جفری صحبت کردم واز ایشان خواستم قبول زحمت برای آن بفرمایند؛از توجهشان نیز متشکرم-میزبان دوستان واعضایی از خانواده بودم وساعاتی به گفت وگپ گذشت از لطف آنان وتوجهشان بسیار متشکرم-فردا تولد محمدی؛احسان نجفی؛وخانم مهندس است با ارسال پیام‌های جداگانه؛تولد یکایک آنان را تبریک گفتم-آرمین هرگاه خانه مادرم میرود یا درخیابان است جواب تلفن‌های مرا نمیدهد ومنهم با او قهرمیکنم؛!!الان یادگرفته وتقریبا می‌نویسد ومیخواند وشروع کرده به من پیام دادن چرا با او قهرمیکنم و..؟خلاصه مخ مرا زد وآشتی کردم؛بسیار به این بچه علاقمندم واوهم به من-تلفنی احوال بخشی ورحمتی را گرفتم وجویای احوالشان شدم؛برایشان سلامت آرزو دارم.-جویای احوال علیپورهم شدم که قسمتی از نمایندگی بیمه هم گرفته؛خوشحال شدم.-سهام مشکلی را برایم گفت؛متاثرشدم وامیدوارم حل کند ومنهم تلاش میکنم‌‌ان‌شاالله.

آن‌روز‌ها که دیگر رفتی من امّا خیال‌ تو را زنده نگه داشتم ...
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی