پیچیده اما ساده مثل بارون

به نام خدا
پیگیر کارهای خلیل بودم وگفتم خودش هم دنبال وبه من اطلاع دهد-برای لغو سیستم انتقال پیامک هم شکواییه فرستادم که پرونده‌‌‌ای در اپراتور تشکیل وهنوز هم لغو نشده وجالب است سیستمی‌معرفی شده که هنوز ایراد دارد-پور اسماعیل اطلاع داد متعاقب تظلم خواهی‌‌‌ای که نموده قرارشد نیمی‌از آورده خودرا به او صندوقی که وام گرفته پس دهد؛ همین هم جای سپاس دارد گرچه مشکلات این بنده خدا ادامه دار است-سعید اطلاع داد معادل ریالی وجهی که باید ضامن او پرداخت میکرده را واریزکرده؛صرف نظر از آنچه که بین آنها بوده از توجه او به اعتماد شخصی که برایش وثیقه گذاشته تا وثیقه اش نرود خرسندشدم- زینت از پیام تبریکم خوشحال وتشکرکرد وهمچنین خانواده دوستم خواجه زاده هم از اینکه یاد خان بوده ام تشکرکردند-فاکس آقاسیدحسن صانعی هم واصل شد که تشکرکرده بود برای همدردی من در درگذشت مرحوم اخوی شان-با نگرانی از وضعیت امید وبروز علائمی‌در وی؛خبر داد که پاسخ تست آمده ومنفی بوده؛بسیار خوشحال شدم وخدارا شاکرم-سری به فروشگاهی زدم وکیف خریدیم وامکانات تخفیف خوبی هم داد وخرید‌های دیگری-مدتی پیش ازاین میخواستم یک کافه‌‌‌ای بروم ورفتیم ؛فضای خوب ودلنشینی داشت؛جالب بود.-وکیل حسن اطلاع داد که فردا پیگیر کارحسن هست ولایحه‌‌‌ای داده بود که بسیار متین وجامع بود-طایرهای موتور هم خراب بودودرحال رانندگی ترکیده که امین زحمت کشید وبا رایزنی طایر خرید؛طایر پیدا کردن موتور هم داستانی شده است.-سالاری زنگ زد واحوال پرسی کرد؛خرسند شدم- مادرم احوال پرس امید بود ودرخصوص موضوعی خانوادگی هم ناراحت بود؛توصیه کردم اقدامی‌نکند ونگران هم نباشد-با دکتر سعید درخصوص گز گز دستم مشورت کردم وقرارشد فردا نزد متخصصی بروم برای نوار عصب؛احتمال میدادناشی از اضافه وزن است-اشرفی درخصوصی کاری مشورت کرد-عبادی اطلاع داد که دوستش سمتی گرفته.