پیچیده اما ساده مثل بارون

به نام خدا
دیشب با حسین وآرمان رفتیم طباخی‌‌‌ای که تعریفش را یکی ازدوستان کرده وفیلمی‌از آن فرستاده بود؛سالهابود کله پاچه‌‌‌ای نرفته بودم وخوب بود والبته قدری سنگین برای من؛شب تولد پسرش هم بود که تبریک گفتم وبرایش سلامت آرزومیکنم- مدتی قبل برای تعمیر وتعویض شیشه عینکم رفته بودم که عینکی را دیدم وخوشم آمد وقدری گران بود وخلاصه چشمم دنبال آن ماند تا دیروز رفتم وبا استفاده از تخفیف‌های ایران کارت واستفاده از ایران کارت‌های عزیزان دیگرم!آن را سفارش دادم وخوشحال شدم- سروش مجددا برای خرید وسایلی که نیازدارد به پدرش گفته بود واوهم استدلال که دلار پایین خواهد آمدومیتواند بخرد وبه من متوسل شد که کاری هم ازم برنمی‌آید وناراحتم برای این بچه هم-زمانی اطلاع داد که کرونا گرفته ومتاثرشدم وبرایش سلامت آرزو میکنم-رضا تماس گرفت وحالم را پرسید؛تشکرکردم-حال واحوال پرسی با اشرفی وملکوتی کردم-بهروز آقامیری درخصوص ساک بار پسرش که در رشت مانده مشورت کرد به ابول گفتم وبا اینکه ماشینش تصادف کرده کمک می‌کند حل شود؛تشکرکردم-یاوری درخصوص کارش تماس گرفت درحال حل شدن است خوشحال شدم-فردا هم تولد نسرین است که تبریک میگویم وبرایش سلامت وشادی آرزو میکنم.-دستگاه‌هایی برای شارژ وضد عفونی دستگاه‌های موبایل آمده که قبلا ارزان تر بود ومن خریدم بسیار خوب است وازضد عفونی با الکل هم رها میشویم خواهرانم نخواستند تاالان که گران شد وتنها توانستم برای یکی از آنها بفرستم با قیمت قبل ودیگر موجود نبود؛ناراحت شدند-عبادی درخصوص یکی از دوستان تماس گرفت که مدتی قبل با سوتفاهمی‌اهانتی کرده بود والانم بعد مدتها تماس گرفت وبیشتر به نظرم پیگیر کار فرزندش هست وبا همه احترامی‌که برایش قائلم اما معتقدم چینی‌‌‌ای شکسته وحرمتی از بین رفته است وجمع کردن آن سخت است-یکی از منسوبینم لباسی هدیه داد بسیار خوشم آمد وازایشان متشکرم-آرمان ومادرش هم برای سرزدن به خاله اش رفتند.