پیچیده اما ساده مثل بارون

به نام خدا
فردا اول شهریورماه؛روزی نهایت پرخاطره برای من است وقدردان آن بوده وهستم واز همراه وهم گامم نیز دراین خاطره متشکرم-فردا همچنین تولد وحیداست که تولدش را تبریک گفتم وبرایش پیام فرستادم کلی خوشحال شد که یادش بوده ام در دیارغربت؛تولد یکی دیگر از دوستان را هم پیام تبریک فرستادم وبرایش سلامت وشادی آرزودارم ومدیون خوبی‌هایش نیز هستم-فردا همچنین روز ملی پزشکان است؛ به یکایک جامعه پزشکی تبریک عرض میکنم وبرای دوستان وعزیزانم نیزمنجمله دکترسعید؛ دکترغزل؛ دکترمیعاد وهمسرش نیز فرستادم وتشکراز زحماتشان کردم؛گرچه نگار-وبعد نسرین- درارسال تبریک قدری بی سلیقگی کرد وتنها به میعاد وهمسرش تبریک گفت وباعث دلخوری دکترسعیدهم شد که بزرگتراز همه ماهست وبه او یادآورشدم-قبادی اطلاع داد خوشبختانه از بیمارستان مرخص شده؛ بسیار خوشحال شدم ونگران او بودم وبرایش سلامت آرزودارم- امین که اهواز رفته بود با احمد با ماشین برگشتند وکلی خسته شده بود-مهدی شنیدم که حرف مرا متوجه نشده ونامه‌‌‌ای پیش نویس فرستاده که باعث تعجب خود امید هم شده بود ورفته بود از فرودگاه گرفته بود که نتیجه‌‌‌ای هم ندارد-شب کادوی ایران رسید که برایم ادوکلنی فرستاده بود؛ خوشبو وزیبا وبسیار از لطف او متشکرم-قبض موبایل‌هارا پرداخت کردم وسپس امتیازات مربوطه را برای آنها گرفتم درسامانه که وقت زیادی ازمن گرفت-یکی از دوستان درشهری که بودم تماس گرفت واز دل مشغولی‌ها وناراحتی‌های خانوادگی اش گفت وخودش هم قبول داشت که مقصر خودش هست وبیشتر ناراحتی ازسرکارخودش دارد وبهانه گیراست واز فهم ودرک پدرخانمش بسیار تعریف کرد وحق هم داشت؛ مرد شریفی است-فیلمی‌از بیلندی دوست کودکم فرستادند که بزرگ شده ودرمسجد مُکبر شده؛ از دیدنش بسیار خوشحال شدم-دوجلد نشریات اندیشه پویا شماره‌های ۶۷و۶۸را هم خریده ام ومدتی است که وقت نکردم آنهارا بخوانم وباید بخوانم ومطالب جالب ومهمی‌دارند.