پیچیده اما ساده مثل بارون

به نام خدا
دیروز یکی ازدوستان که جایی منتقل شده بود وبرای اسکان گویا برایش سخت بود اطلاع داد به شهر نزدیک تری منتقل شده؛خوشحال شدم-شنیدم یکی از برادران که نسبت به همه مددجویان مهربان وپیگیر امور آنان بود به ستادسازمان خودشان میرود؛برایشان توفیق بیشتر آرزو دارم واز خدمات وتوجهشان نسبت به یکایک مددجویان متشکرم- حسین که نزد دکتری که معرفی کرده بودم رفته بود نیز عصردیروز تماس گرفت وبسیار خوشحال بود وگفت صورتش را پاکسازی کرده وگفته برای تکمیل یک ماه دیگر برود- داماد حسین اطلاع داد که دیوان عدالت دادخواست مادرشان برای اثبات شهادت پدرشان را رد کرده؛البته هنوز رای ابلاغ نشده ولی قطعا به محکمه تجدیدنظر تجدیدنظرخواهی کند-علی مالی هم دیروز بلد نبود از سامانه ثنا ابلاغ‌های خودش راملاحظه کند که برایش نگاه کردم وفرستادم؛رفته ساکن شهردیگری شده وامیدوارم عاقبت به خیرشود- دکتر حسین درخصوص تفاهم باشکات گفت وامیدوارم حل شود- حاضران تماس گرفت وحالم را پرسید وخوشحال شدم وکماکان متوقف مانده ودرگیر محدودیت‌های کرونایی است-با یکی ازدوستان درخصوص مشکلات شرکت تعاونی اش مشورت کردیم وقرارشد که‌‌ان‌شاالله حل شود-دیروز ساجدی گفت لشنی را در دادسرادیده وعصرهم زنگ زد واحوال پرسی کردم ودر بندعمومی‌بود واز نحوه بازداشتش گفت وپرونده جدید؛اوهم عالمی‌دارد-بالاخره دیشب زمانی زنگ زد وگفت ساعتی است آزاد شده بسیار خوشحال شدم وبرایش سعادت وعاقبت به خیری آرزو دارم؛دوستان مشترک دیگرهم خوشحال شدند-ملکی اطلاع داد دکتر بوده وباید مجددا واین بار تیرویید عمل کند؛از شنیدن آن ومصائب وی متاثرشدم.